یک سوال شرعی عجیب و تکاندهنده
تبیان: متن زیر از یکی از سخنرانی های استاد حسین انصاریان با موضوع توبه گرفته شده است
توبه یعنى پشیمانى، ما هم پشیمان هستیم.
یک بخش دیگر توبه ، استغفار با زبان است ؛ خدایا! اشتباه کردم « أستغفرُ اللهَ ربى و أتوب الیه » با زبان، حالا همین که قلبمان پشیمان است، بس نیست؟ نه، چون خدا گفته است که غیر از پشیمانى قلب، دوست دارم صداى التماس گنهکار را بشنوم. صدایت مهم است؛
« ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ »(1) من را صدا بزن، من با صدا زدن تو جواب تو را مىدهم.
بیایى پشت در بایستى و زنگ نزنى که کسى در را باز نمىکند. تشنهاى، اما اگر نگویى آب مىخواهم، آب نمىآورند، گرسنه اگر نگوید نان، کسى به او نان نمىدهد.
ترک گناه با اعضا و جوارح
سومین مرحله توبه: « ترکٌ بالجوارح » هر عضوى از اعضا دچار هر گناهى است، امشب از چاه گناه بیرون بیاور، بگو: من از تاریکى مىخواهم بروم، خسته شدم.(2)
عزم برنگشتن به گنا
چهارمین بخش آن هم این است که به خدا بگویى: از امشب تا سال دیگر، دیگر من به گناه برنمىگردم « إضمار أن لایعود ».(3)
توبه نصوح توبهاى است که در آن رجوع به گناه نباشد. و توبهکننده از گناه مانند کسى است که گناه نکرده باشد. و آن کس که اصرار بر گناه دارد و استغفار مىکند خود را استهزاء و مسخره مىکند.
و با این حالت شیطان او را مسخره مىکند. و به تحقیق شخص وقتى بگوید: اى خدا من از تو طلب آمرزش مىکنم و بازگشت به سوى تو مىنمایم پس به گناه عود کند و برگردد و باز چنین بگوید تا چهار مرتبه، در مرتبه چهارم از دروغگویان نوشته شود.
داستانى درباره گرگ گرسنه
یکى از علماى جامع و کامل و عارف و فیلسوف که همه شما او را مىشناسید ، ایشان مىفرمودند: براى دیدن یکى از اقوام به شهرمان در یک منطقه سردسیر کشاورزى رفتم.
وقتى وارد خانهاش شدم، گفت: آقا! اول یک مسأله شرعى دارم، این را جواب بدهید.
گفتم: بفرمایید، گفت: امسال تا زانوى ما در این منطقه برف آمده است، پنج و نیم، شش صبح تازه هوا روشن شده بود، من آمدم بیل و پارو برداشتم که به باغ بیایم داخل آلاچیق دیدم یک گرگ قوى آمده و زیر آلاچیق خوابیده، من و بیل و پاروى من را که دید، اصلاً عکس العمل نشان نداد، نترسید، ولى من ترسیدم جلو بروم، خیلى گرگ قویى بود.
فکر کردم بیابان پر برف است، چیزى گیرش نیامده است، به اینجا پناه آورده. برگشتم و مقدارى نان و گوشت شب مانده بود، مقدارى شیر، اینها را داخل سینى گذاشتم و راه افتادم، گفتم: نزدیکش که شدم، اگر قیافه عصبى گرفت، سینى را مىاندازم و فرار مىکنم. اگر عکس العملى نشان نداد، جلو مىروم.
دیدن گرگ مادر و پذیرایى از او
کنار باغ هم آغل گوسفندهایم بود ، جلو آمدم ، دیدم نه ، عکس العملى نشان نمىدهد ، زنده هم هست ، نمرده ، نزدیک او رسیدم ، دیدم مقدارى شکمش را بلند کرد و زیر شکمش چهار پنج تا بچه گرگ است که تازه آنها را زاییده بود.
هیچ چیزى گیرش نیامده بود، گرسنه، بچهها یک مرتبه شروع به ناله کردن کردند، و حالت چشم این گرگ برگشت، مثل این که مىخواست با چشمش به من بگوید: دستت درد نکند، ما بیچاره بودیم، من تازه زاییدم، بچههایم گرسنه هستند.
سینى را گذاشتم. گرگ لقمه لقمه برداشت و اول در دهان بچههایش گذاشت، مادر است.
میزان محبت خدا بر بندگان
خدا فرمود: محبت کل مادرهاى عالم را از انسان و جن و حیوان را جمع کنند، یک ذره محبت من را نشان نمىدهد. من محبتم به بندگانم اگر صد باشد، یکىاش را در کل عالم پخش کردم، نود و نه تاى آن را گذاشتم که قیامت خرج آنها کنم.(4)
ما با دلگرمى امشب پیش تو آمدیم، خیلى هم دلمان گرم است، هیچ ناراحتىاى نداریم.
گرگ هم غذا را خورد و بهار شد، گرگ همانجا ماند و نرفت، کجا برود؟ نمک خورده اینجا بود، محبت و احسان دیده، کجا برود
حمیدى در جمع بین صحیحین گفته است: «اسیرانى را نزد پیامبر آوردند ناگاه زنى از میان ایشان دوان دوان در پى کودکى برآمد. طفل خویش را در میان اسیران یافت، به سینه گرفت و شیر داد.
پیامبر فرمود: آیا گمان دارید این زن فرزند خود را در آتش بیفکند؟ یاران پیامبر پاسخ گفتند: نه به خدا سوگند. پیامبر فرمود: خداوند نسبت به بندگانش مهربانتر از این زن به فرزندش است.»
در همان کتاب از رسول خدا روایت شده که خداوند صد رحمت دارد که یکى از آنها را نازل فرموده و به آن رحمت میان جن و انسان و درندگان و حشرات، دوستى و مهر افکند که به واسطه آن با هم انس مىگیرند
و ددان تولههاى خود را پاس مىدارند. نود و نه رحمت باقیمانده ذخیرهاى است که پروردگار به وسیله آن در قیامت بندگان خود را با آن مورد ترحم قرار مىدهد.»
درختها شکوفه کردند و بچه گرگها هم بزرگ شدند و روزها با همدیگر بازى مىکردند، کم کم دیدم مادرشان دیگر غذا قبول نمىکند، پشت یک درخت مخفى شدم، دیدم از دیوار کوتاه آخر باغ بیرون مىرود و عصر برمىگردد و غذا مىآورد،
دریدن گوسفند صاحبخانه توسط بچه گرگها
یک روز صبح گرگ رفت، این سه چهار تا بچه گرگ با همدیگر رفتند داخل آغل و یک بره را خفه کردند و داخل آلاچیق کشیدند و شروع به خوردن کردند.
گفتم: عیبى ندارد، عصر بود، دیدم سر و صدا بلند شد، از اتاقم بیرون آمدم، دیدم گرگ برگشته بود، چشمش به این بره من افتاده که بچههاى او کشته بودند، دیدم این بچهها را مىگرفت و چهار پنج بار به زمین مىکوبید؛ که بىمروتها! آخر چهار ماه است به ما محبت کرده، بره او را چرا پاره کردید؟ ما که پنجاه سال است نان خدا را مىخوریم و کفران مىکنیم.
گرگ، بچهها را زد و بعد هم هر چهار پنج تا را غروب جلو انداخت و برد، پشت دیوار انداخت و خودش روى دیوار نشست و به من نگاه کرد و چشمش پر از اشک شد که من شرمنده و خجالت زده هستم.
حالا سؤال شرعى من این است که گرگ رفت و دیگر نیامد، چهار پنج روز بعد آمد، دیدم یک بره کوچک آورده است، از آن طرف دیوار به این طرف دیوار انداخت و خودش هم روى دیوار نشست که من به جاى آن برهاى که بچههایم خوردند، این را براى تو آوردم. نمىدانم هم از چه گلهاى گرفته و آورده، آیا این بره حلال است یا نه؟
انسان عاقل و فهمیده! کسى که خدا براى تو پیغمبر و على و حسین علیهمالسلام را فرستاده است! خانمهایى که برایتان فاطمه علیهاالسلام را فرستاد! چه چیزى بیاوریم که تلافى گناهان گذشته خودمان را بکنیم؟
باز معرفت گرگ که رفت و یک بره پیدا کرد و آورد، ما برایت چه بیاوریم؟ ما همان حرف امام على علیهالسلام را مىزنیم:
« ارحم من رأسُ ماله الرجاء و سلاحهُ البکاء » ما غیر از گریه سرمایهاى نداریم.
منابع:
1 ـ غافر (40) : 60؛ «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.»
2 ـ جامع الأخبار: 145، الفصل السابع و المائة فی الزنا؛ «قَالَ النَّبِیُّ صلىاللهعلیهوآله لِکُلِّ عُضْوٍ مِنِ ابْنِ آدَمَ حَظٌّ مِنَ الزِّنَاءِ الْعَیْنُ زِنَاهُ النَّظَرُ وَ اللِّسَانُ زِنَاهُ الْکَلاَمُ وَ الاْءُذُنَانِ زِنَاهُ السَّمْعُ وَ الْیَدَانِ زِنَاهُمَا الْبَطْشُ وَ الرِّجْلاَنِ زِنَاهُمَا الْمَشْیُ وَ الْفَرْجُ یُصَدِّقُ ذَلِکَ کُلَّهُ وَ یُکَذِّبُه.»
3 ـ إرشاد القلوب: 1/45، الباب الحادی عشر فی التوبة و شروطها؛ «وَ قَالَ رَسُولُ االلَّهِ صلىاللهعلیهوآله ایُّهَا النَّاسُ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً قَبْلَ أَنْ تَمُوتُوا وَ بَادِرُوا بِالاْءَعْمَالِ الصَّالِحَةِ قَبْلَ أَنْ تُشْغَلُوا وَ أَصْلِحُوا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ رَبِّکُمْ تَسْعَدُوا وَ أَکْثِرُوا مِنَ الصَّدَقَةِ تُرْزَقُوا وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ تَحَصَّنُوا وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ تَنْتَصِرُوا یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَکْیَسَکُمْ أَکْثَرُکُمْ لِلْمَوْتِ ذِکْراً وَ إِنَّ أَحْزَمَکُمْ أَحْسَنُکُمُ اسْتِعْدَاداً لَهُ وَ إِنَّ مِنْ عَلاَمَاتِ الْعَقْلِ التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الاْءِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ التَّزَوُّدَ لِسُکْنَى الْقُبُورِ وَ التَّأَهُّبَ لِیَوْمِ النُّشُورِ
وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلىاللهعلیهوآله یَقُولُ فِی دُعَائِهِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی کُلَّ ذَنْبٍ عَلَیَّ إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ.»
4 ـ نهج الحق و کشف الصدق: 375، إیضاح خرافة الجبر؛ «وَ رَوَى الْحُمَیْدِیُّ فِی الْجَمْعِ بَیْنَ الصَّحِیحَیْنِ قَالَ قَدِمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلىاللهعلیهوآله سَبْیٌ فَإِذَا امْرَأَةٌ مِنَ السَّبْیِ تَسْعَى إِذْ وَجَدَتْ صَبِیّاً فِی السَّبْیِ فَأَخَذَتْهُ فَأَلْزَقَتْهُ بِبَطْنِهَا فَأَرْضَعَتْهُ فَقَالَ رَسُولُ االلَّهِ صلىاللهعلیهوآله ا تَرَوْنَ هَذِهِ الْمَرْأَةَ طَارِحَةً وَلَدَهَا فِی النَّارِ قُلْنَا لاَ وَ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ أَرْحَمُ بِعِبَادِهِ مِنْ هَذِهِ الْمَرْأَةِ بِوَلَدِهَا وَ فِیهِ أَنَّ النَّبِیَّ صلىاللهعلیهوآله قَالَ إِنَّ لِلَّهِ مِائَةَ رَحْمَةٍ أَنْزَلَ مِنْهَا رَحْمَةً وَاحِدَةً بَیْنَ الاْءِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ الْبَهَائِمِ وَ الْهَوَامِّ فِیهَا یَتَعَاطَفُونَ وَ بِهَا یَتَرَاحَمُونَ وَ بِهَا یَعْطِفُ الْوَحْشُ عَلَى وَلَدِهَا فَأَخَّرَ اللَّهُ تِسْعاً وَ تِسْعِینَ رَحْمَةً یَرْحَمُ بِهَا عِبَادَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟
اندیشه سیال من ـ ای دوست ـ کجا نیست؟!
از شدت اخلاص من عالم شده حیران
تعریف نباشد، ابداً قصد ریا نیست!
از کمیتِ کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست
یکذره فقط کُندتر از سرعت نور است
هر رکعتِ من حائز عنوان جهانیست!
این سجده سهو است؟ و یا رکعت آخر؟
چندیست که این حافظه در خدمت ما نیست
ای دلبر من! تا غم وام است و تورم
محراب به یاد خم ابروی شما نیست
بیدغدغه یک سجده راحت نتوان کرد
تا فکر من از قسط عقبمانده جدا نیست
هر سکه که دادند دوتا سکه گرفتند
گفتند که این بهره بانکیست، ربا نیست!
از بسکه پی نیموجب نان حلالیم
در سجده ما رونق اگر هست، صفا نیست
به به، چه نمازیست! همین است که گویند
راه شعرا دور ز راه عرفا نیست
معاریف در ادامه تأکید کرده است که ارتش اسرائیل برای به خدمت گرفتن چنین زنانی با مشکل بسیار زیادی مواجه است، چون شمار اینگونه زنان در سرزمینهای اشغالی به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد و اکثر زنان ایرانی بر حفظ مواضع مذهبی و دینی خود حساسیت بسیاری دارند.
معاریف در ادامه تأکید کرده است که ارتش اسرائیل برای به خدمت گرفتن چنین زنانی با مشکل بسیار زیادی مواجه است، چون شمار اینگونه زنان در سرزمینهای اشغالی به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد و اکثر زنان ایرانی بر حفظ مواضع مذهبی و دینی خود حساسیت بسیاری دارند.
تلقّی ما از ظلم و جور، عموماً زورگوییها و خشونتهای نظامی گردنکشان و مستکبران علیه محرومان و ضعیفان است و کمی که پیشتر میرویم به مظالم اقتصادی و فاصلههای عظیم فقر و غنا نیز به عنوان مصادیقی از ظلم توجّه میکنیم؛ ولی حقیقت این است که معنای ظلم و جور آن هم به نحو امتلاء و آکندگی، معنایی بس وسیعتر و عمیقتر دارد.
از مشهورترین روایات مربوط به آخرالزّمان و قیامت ظهور، این حدیث نبوی پیامبر اعظم(ص) است که دربارة حضرت مهدی(ع) فرمود:
«یملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً؛ او، [حضرت مهدی(ع)]، زمین را پر از قسط و عدالت میکند آنچنان که پر از ظلم و جور شده بود.»
اغلب به معنای جامع و عمیق این روایت توجّه نمیشود. تلقّی ما از ظلم و جور، عموماً زورگوییها و خشونتهای نظامی گردنکشان و مستکبران علیه محرومان و ضعیفان است و کمی که پیشتر میرویم به مظالم اقتصادی و فاصلههای عظیم فقر و غنا نیز به عنوان مصادیقی از ظلم توجّه میکنیم؛ ولی حقیقت این است که معنای ظلم و جور آن هم به نحو امتلاء و آکندگی، معنایی بس وسیعتر و عمیقتر دارد.
امیرالمؤمنین(ع) در روایتی، عدل را به «وضع الشئ فی موضعه؛ قرار گرفتن هر چیزی در جایگاه خودش» تعریف فرمودند و بعد تصریح کردند که معنای ظلم نیز از این تعریف روشن میشود و آن عبارت است از قرار نداشتن اشیا و امور در جایگاه خودشان.
واژه جور نیز که در روایت نبوی آمده است، به معنای از مسیر و راه خارج شدن و منحرف گشتن است و بیانی دیگر از واژة ظلم است. بر این اساس باید به این نکته توجّه کنیم که روایت مشهور یاد شده، معنایی بس عمیقتر از آنچه ما اغلب تصوّر میکنیم، در بر دارد.
آکندگی عالم از ظلم و جور؛ یعنی آنکه در آخرالزّمان هیچ عرصهای از عرصههای حیات فردی و اجتماعی از تباهی، انحراف و کژی خالی نیست و به هر جا که بنگری نشانههای ناراستی، اعوجاج و انحراف از حق را میبینی و در حقیقت تباهی بر مزاج عالم غلبه کرده است و نبود توازن و تعادل مهمترین ویژگی عصر آخرالزّمان است.
اقتصاد، سیاست، علم، نظام تعلیم و تربیت، خانواده، شهر، مذهب، غذا، اخلاق، معماری، ارتباطات، خواص، عوام، زنان، مردان، کودکان، جوانان و خلاصه همة عرصههای فردی و اجتماعی در سرتاسر عالم و حیات بشری، کم و بیش بیمار و دچار اعوجاج گشته و از مسیر عدل، تعادل و توازن خارج شدهاند.
در آیة 41 سورة روم میخوانیم: «ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدیّ النّاس؛ تباهی در خشکی و دریا به خاطر اعمال و دستاوردهای خودسرانة بشری ظاهر و غالب شده است». این آیه نیز بیانی دیگر از آکندگی عصر آخرالزّمان از عدم تعادل و بیتوازنی است و از همین رو در دعای عهد خطاب به خداوند مویه میکنیم که:
«قلت و قولک الحقّ ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدی الناس فاظهر اللهم لنا ولیّک؛ تو خود گفتی و سخنت حق است که به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، پس ای خدا! ولیّ خود را بر ما آشکار ساز.» مروری بر روایاتی که نشانههای آخرالزّمان را بیان کردهاند نیز به وضوح، بیانگر این معنای وسیع از ظلم و جور و در واقع همان آکندگی از نبود تعادل و بیتوازنی است. بر اساس این روایات ما شاید نتوانیم عرصهای را پیدا کنیم که از آسیب، انحراف و کژی در امان مانده باشد. به برخی از این نشانهها که برگرفته از روایات است، توجّه کنید:
مردم، دارای آرای مختلف خواهند شد و از هواها و خواهشهای نفسانی پیروی میکنند. قرآن، کهنه شده و چیزهایی بدان میبندند که در آن نیست. دین، تغییر و دگرگونی پیدا کرده چنان که آب کاسه تغییر پیدا میکند (آفت مهلکِ خود بنیادی معرفتی و اعتقادی و قرائتهای گوناگون از دین).
شخص، صبح مؤمن است، شب کافر میشود (ارتدادهای عقیدتی). معروف منکر شود و منکر معروف. مردم حرام را مباح دانند و امور باطل را در بین خود ترویج کنند. بدعتها فاش و فتنهها ظاهر شود. اهل اخبار و حدیث (علمای خالص و صادق دین) موهون شده و دوستداران آنها از نظر بیفتند ـ بعضی از مشاهده جدّ و جهد مؤمنی در امر دین به خدا پناه میبرند! ـ مؤمن محزون و از نظر افتاده و خوار است (واژگونی ارزشها)
نماز را سبک شمرند. مساجد را مثل معابد یهود و کلیسا زینت دهند. منارهها را بلند سازند. اغنیای امّت به منظور گردش و تفریح؛ طبقة متوسط برای تجارت و فقرا به منظور خودنمایی و ریا به حج روند. قرآن، مهجور و مساجد از هدایت تهی گردد و قرآن را با آواز و مزامیر و به صورت غنا میخوانند بدون اینکه از خداوند ترسی داشته باشند. در چنین عصری ترانهها و ساز و آواز، آدمیان را به طرب میآورد، آنچنان که نفسهایشان گویی در طرب میآید و لذّت و شیرینی قرآن خواندن از آنها گرفته میشود. مردم، شطرنج، نرد و موسیقی را کاری پسندیده بشمارند و در مقابل، امر به معروف و نهی از منکر را عملی نکوهیده بدانند و در مکّه و مدینه کارهایی میکنند که خداوند دوست ندارد و کسی هم نیست که مانع شود و هیچکس آنها را از اعمال زشت باز نمیدارد. آلات موسیقی در مکّه و مدینه آشکار است. (رسوخ انحراف در اعمال عبادی و دینی)
و فساد زیاد و هدایت کم گردد و آرزوها، طولانی گردد و مردم آنچه را که میگویند، عمل نمیکنند. و مرده را تشییع میکنند و کسی هم وحشت نمیکند (عبرت نمیگیرد). شنیدن تلاوت قرآن بر مردم گران و استماع سخنان باطل برای مردم آسان است. (بی پروایی معنوی)
[در روابط جنسی] مردان به مردان اکتفا میکنند و زنان به زنان قناعت میورزند. فحشا بسیار گردد به طوری که کار و شغل قرار گیرد و زنا علنی گردد و فساد در همه جا آشکار است و کسی از آن جلوگیری نمیکند و مرتکبان آن هم خود را معذور میدانند. لهو و لعب آشکار میگردد و کسی که از کنار آن میگذرد، جلوگیری نمیکند یا کسی قادر به جلوگیری از آن نیست. (تباهی اخلاقی و بیتعادلی در روابط جنسی)
مردان شبیه زنان و زنان شبیه مردان گردند. زنان را به مشاوره گیرند. زنان برای خود تشکیل مجلس میدهند و جمعیّتهای زیادی به راه میاندازند، به گونهای که در آن اجتماعات مانند مردان سخنرانی میکنند و تشکیل این جماعات برای سرگرمی است و در مسیر غیر رضای خداوند انجام میشود. زن، شوهر خود را بدبخت و بر خلاف میل او عمل میکند و نفقة شوهرش را میپردازد. مردان و پسران مسلمان با طلا خود را بیارایند. زنان بر زینها سوار شوند (بر هم خوردن توازن و تعادل در روابط اجتماعی و جابهجایی کارکردها و وظایف اجتماعی).
خوردن مال یتیمان را حلال کرده و رباخواری و کم فروشی کنند. ربا را به صورت بیع و رشوه را به اسم هدیه حلال شمرند. زکات را از مستحقّان قطع کنند. فقر، بسیار شود. مردم اموال خود را در راه غیر خدا بذل میکنند و کسی را از این کار بر حذر نمیدارند و جلوی آنها را نمیگیرند. کسی که طلب حلال میکند، در نظر مردم سرزنش میشود و طالب حرام را مدح و احترام میکنند. مرد، مال بسیاری دارد ولی وجوهات شرعی آن را نمیدهد. (مناسبات ظالمانة اقتصادی)
رشوه را به اسم هدیه حلال شمارند، به اسم امانت، خیانت کنند. دروغ، بسیار شود. لجاجت در میان مردم آشکار گردد. برادری در راه رضای خداوند کم میشود؛ چنان که درهمهای حلال کم میگردد. پس مردم به بدترین حالت باز میگردند. شاهد (در دادگاه) بدون اینکه از وی درخواست شود، شهادت میدهد و دیگری به خاطر دوست خود بر خلاف حق گواهی دهد. صاحب هر پیشه در پیشة خود دروغ گوید.
کبر و منیّت چون سم در دلها راه یابد. مردم در لباس به یکدیگر مباهات کنند. ثروتمندان بلندمرتبه و فقرا پست باشند. توانگر به آنچه دارد بخل میورزد و فقیر آخرت خود را به دنیا میفروشد. همسایه، همسایهاش را آزار میرساند و کسی هم او را منع نمیکند. صاحب مال از شخص با ایمان عزیزتر است. اگر یک روز بر مردی بگذرد و در آن روز گناه بزرگی مانند زنا و کمفروشی و غلّ و غش در معامله یا شرابخواری نکرده باشد، اندوهگین و محزون است که آن روز را مفت از دست داده و عمرش ضایع شد.! بیدادگری و جرائم، آشکار گردد. فتنه و اضطراب بسیار شود. (مناسبات ظالمانة اجتماعی)
ارحام (پیوند خویشان) را قطع کنند. طلاق فراوان شود و مردم پیشینیان خود را لعنت نمایند. بیاحترامی به پدر و مادر آشکار گردد و مقام آنها را سبک شمرند و نزد فرزندشان سیه روزتر از همه شوند. پسر به پدر و مادرش افتراء میبندد و آنها را نفرین میکند و از مرگ آنها خوشحال میشود. کوچک، بزرگ را مسخره میکند (تضعیف پیوندهای سالم اجتماعی و فروپاشی نهاد حیاتی خانواده که منجر به فروپاشی کامل اجتماعی میشود).
مردمِ عمارتهای محکم و رفیع بسازند (میل به خلود در ارض و الگوهای غلط و غیر دینی در معماری و شهر سازی).
ویرانی بیش از عمران و آبادی است (توسعة غربی که عین ویرانی است، آبادی تلقّی میشود).
مردم نوشیدنیها و خوراکیهای پست میخورند (تباهی در نوشیدنیها و خوراکیها که عموماً از حالت طبیعی و سالم خود خارج شدهاند و منشأ ضررهای گوناگون برای سلامت انسانها هستند).
حتّی نبود توازن و بیتعادلی به پدیدههای طبیعی نیز سرایت میکند:
«پس چون آن زمان آید هلال ماه شب اوّل مانند ماه شب دوم خود را بنماید و گاهی نیز مخفی میشود به طوری که مردم اوّل ماه رمضان را افطار کرده و آخر ماه را که عید میباشد، روزه بگیرند. مرگها سریع باشد و مردم به صورت ناگهانی بمیرند به طوری که مرد هنگام صبح سالم باشد و شب دفن شده باشد و شب زنده و صبح مرده باشد. باران در غیر فصل ببارد. زلزله، فراوان گردد. عمرها کم شود. بلاها ظاهر گردد.»
البتّه مطالب بالا بدین معنا نیست که در ظلمت آخرالزّمان هیچ نقطة نورانیای وجود ندارد و اصلاً مؤمنی یافت نمیشود یا هیچ حرکت سازندهای وجود ندارد؛ بلکه مقصود غلبه و سیطرة تباهی و ظلم و جور بر امور و دنیا است و در اقلّیت محض بودن خوبی و خوبان است. ضمن آنکه مصیبت آخرالزّمان آن قدر شدید است که حتّی خوبان و مصلحان را نیز ممکن است به نسبتهایی متأثّر سازد.
در هر صورت در همان آخرالزّمان «الموطئون للمهدی؛ زمینهسازان برای قیام مهدی(ع)» وجود دارند. سیّد خراسانی و سیّد یمانی و مغربی با یارانشان هستند که با ظهور حضرت به ایشان میپیوندند؛ امّا مسئله این است که مؤمنان راستین و آنها که واقعاً دغدغة سالم ماندن و ثبات ایمانی و عقیدتی دارند، نباید از عمق ظلم و ظلمت و تباهی آخرالزّمان غافل شوند و خویش را در معرض انواع فتنهها و پرتگاهها قرار دهند.
خانم شیرین عبادی پاشو از خواب!!!!!!!!
پاشو از خواب زمستانی، تو که تا چند وقت پیش بیدار بودی چی شد یکدفعه خوابت برد؟ یادت نمیاد انتخابات سال 88 را چقدر شور و هیجان داشتی برای زنده نگه داشتن حقوق بشر و آزادی بیان، ندا را یادته!؟ ولی آره میدونم مردم آمریکا و دیگر جاها مثل ندا برای تو عزیز نیستند وگرنه خودت را به خواب نمیزدی!! شاید هم مردم آمریکا خس و خاشاکی بیش نیستند!!!پاشو از خواب حالا چه وقته خوابه پاشو ببین جنبش وال استریت را
پاشو ببین پلیس و نیروهای امنیتی و به قول خودتون لباس شخصی ها چطور مردم را زیر ضرب و شتم قرار دادند. چشمهاتو باز کن ببین مردم آمریکا و دیگر جاها حقشون داره از بین میره!!پس حقوق بشری که ازش دم میزدی کو؟ کجاست نمیبینم؟؟ پاشو ازحقوق بشرت دفاع کن، دارند حقوق بشر را له میکنند، دارند به حقوق بشر توهین میکنند و تو هنوز خوابی!! از تو بعیده از حقوق بشر دفاع نکنی و ساکت بمانی!!! سران آمریکا چشم جنابعالی را دور دیدند دارند این بلا را سر مردمشون درِ آورند
این چه حقوق بشر و آزادی بیانی است که اجازه ی حرف زدن نمیدهند و لباس شخصی ها میریزند تو خانه های مردم و آنها را به طرز وحشیانه ایی با خود میبرند و زندانی میکنند.
مگه اینجا(آمریکا،انگلیس و…) سرزمین حقوق بشر و آزادی بیان نیست و مگر مجسمه ی آزادی در این کشور نیست مگه نگفتی اینجا آخر حقوق بشر و آزادی بیانه پس کو!؟؟ اینها به مردمشان هم رحم نمی کنند آنوقت میخوای به ما رحم کنند. جوووون ممد پاشو از خواب، همینه دیگه خوابیدی که تونستند به خودشون اجازه بدهند تا پا روی گفتمانت و حقوق بشرت بذارند!! توهین به جنبش وال استریت و مردم بکنند! مگه تو عاشق اینجور جنبش هایی نیستی پس چرا ازشون حمایت نمیکنی!؟ پاشو همه منتظر توهستند پاشو یه شعری بده دست محمدرضا تا بخونه، محمدرضا منتظرته، این چندروزه خواب بودی رفت با گوگوش عکس گرفت!!!
نکنه میترسیدی یا خودت را زدی به خواب ولی فکرنکنم تو جریانات اغتشاشات 88 خوب دم تکون میدادی و بیانیه میدادی و صدات در اومده بود که چرا حقوق بشر تو ایران رعایت نمیشه و … اصلا قبول تو ایران حقوق بشری نیست ولی تو آمریکا که ادعا میکنی هست چرا اینجوری رفتار میکنند چرا مردم را زدند و میبرند!!!!؟؟
میگم این همون حقوق بشری که تو وامثال تو میگفتندکه الان داره تو آمریکا و… به سر مردم میاد!؟ این همون آزادی و حقوق بشریه که ممد با دارودسته اش ازش دم میزند!؟
پاشو به همه بگو حقوق بشر چیه!! چطوری باید ازش استفاده کرد!! کجا به درد میخوره!! تو چه موقعیتی خوبه!! نزار همه فکر کنند و بگند جنبش سبز لجنی هم دنبال این نوع آزادی و حقوق بشر بود که تو میخواستی!! نزار همه بگند سران فتنه و خواص بی بصیرت دنبال این نوع حقوق بشر و آزادی تو ایران بودند!! نزار همه فکر کنند و بگند پارازیت و بی بی سی و همه ی ارازل ضد نظام دنبال این نوع حقوق بشر بودند!!
پاشو دفاع کن از خودت،ازحقوق بشرت اینجا که دیگه ایران نیست اینجا آمریکاست!! آزادی توش غوغا میکنه حقوق بشر که حرفشو نزن، اینجا همه خودیند!! پاشو و ببین این عکسهارو اینها دیگر فتوشاپی نیستند اینها حقیقی هستند!! دیگر نمیتوانی ادعای دروغ بکنی و بگویی همه اش دروغ است!!
ما همیشه آمادهایم و به پشتوانه قدرت موشکی که این شهید بزرگوار، "حسن تهرانیمقدم" ایجاد کرده است، تمام مراکز اسرائیلیها را در هم خواهیم کوبید.
به گزارش گرداب، سردار سرلشکر "غلامعلی رشید"، جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در گفتوگویی با اشاره به ادعای برخی منابع غربی مبنی بر دخالت صهیونیستها در انفجار اخیر یکی از پادگانهای سپاه گفت: «آنها به هیچ عنوان توان انجام چنین کاری را ندارند.»
وی افزود: «آنها هر حادثه طبیعی که در طول این 30 سال، از سقوط هواپیمای چندنفر از نظامیان گرفته تا هر حادثهای که بر حسب مسائل معمول اتفاق افتاده را به خودشان نسبت دادهاند.»
رشید ادامه داد: «موساد، سیا یا هر سرویس اطلاعاتی دیگر بههیچوجه قدرت چنین کاری را ندارد؛ بهویژه که سردار "حسن تهرانیمقدم" بسیار انسان دقیقی بود و مسائل امنیتی را بهشدت رعایت میکرد.»
جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح همچنین درخصوص تهدیدات اخیر رژیم صهیونیستی علیه ایران، تاکید کرد: «آنها قدرت چنین کاری را ندارند و این یک نوع جنگ روانی است و معمولاً برای فشار بر اروپاییها و سایر کشورهای دیگری که فکر میکنند، آمریکا را همراهی نخواهند کرد، این حرفها را میزنند.»
رشید در پایان تصریح کرد: «البته ما همیشه آمادهایم و به پشتوانه قدرت موشکی که این شهید بزرگوار، "حسن تهرانیمقدم" ایجاد کرده است، تمام مراکز اسرائیلیها را در هم خواهیم کوبید.»
+
خبرگزاری فارس: بسیج دانشجویی 42 دانشگاه تهران خطاب به رئیسجمهور و رئیس مجلس شورای اسلامی نامه سرگشادهای صادر کردند.
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، بسیج دانشجویی 42 دانشگاه تهران خطاب به محمود احمدینژاد رئیسجمهور کشورمان و علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی نامه سرگشادهای صادر کردند.
متن کامل این نامه سرگشاده به شرح ذیل است:
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران جناب آقای دکتر احمدینژاد
ریاست محترم مجلس جمهوری اسلامی جناب آقای دکتر لاریجانی
سلام علیکم
صدور گزارش دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی که با بهت و حیرت آزادگان جهان همراه بود، ما دانشجویان را بر آن داشت تا نگاه و مطالبه خود را نسبت به این گزارش و وضعیت موجود این نهاد به اصطلاح بینالمللی ابراز داریم و آنچه موجب عزت و شأن ملت بزرگ ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران است را از دولت و مجلس درخواست کنیم.
الف) تلقی از وضعیت موجود روابط بینالملل:
بر این باوریم که امروز تقابل جمهوری اسلامی ایران با نظام سلطه به خاطر حقوق بشر، مسئله هستهای و تروریسم نیست. مسئله، تقابل و رویارویی دو دستگاه هستیشناسی و معرفتشناسی است که یکی انسان را موجودی سرگردان و دیگر آن را جهتدار و به سوی کمال مطلق میداند.
تقابل امروز ما و استکبار، ماحصل تلاش ملتی است که نه تنها اراده کرده است مستقل زندگی کند، بلکه توانسته است الگویی از این حیات طیبه را به عنوان ماهیت حقیقی و حقوقی خود از یک سو به رخ صاحبان زر و زور تزویر بکشاند و از سوی دیگر الگویی برای ملل تحت ستم گردد و همین مسئله باعث شده است که به تعبیر امام راحل زرق و برق کاخهای سرخ و سفید را بر هم بریزد و آنان خود را در مقابل یک تفکر متمایز ببینند.
در سایه جهانیسازی که در فهم اکثر اندیشمندان مستقل جهان، هنجارسازی و عرفیسازی برای همطراز نشان دادن نگرش و فرهنگ مبتذل غرب برای همه جهان است، خوی سلطهگری دچار شیفت پاردایمی شده است و به جای گسیل کشتیهای جنگی و سرباز و بمباران اتمی، نهادهای بینالمللی زحمت استکبار را کم کردهاند، به تعبیر دیگر امروز نهادهای به اصطلاح بینالمللی در قاعده نظام سلطهگر - سلطهپذیر در جغرافیای سلطهگری محسوب و نه تنها در خدمت آنانند که خود مولد آنان و حافظ و نگهبان منافع آنانند.
نهادهای بینالمللی امروز چهره کریه غرب را در قالب هنجارهای مثبت جهانی ترویج میکنند. خوشبختانه نظام جمهوری اسلامی ایران از بدو تشکیل خود، هیچگاه چشم امید بدانها نبسته است و هر قدر در بستر تاریخ به پیش میرویم حقانیت این تلقی و این نگرش بیشتر خودنمایی میکند.
بنابراین سازوکار نظام جمهوری اسلامی باید طوری طراحی شود که نیازها، گذر آن را به دالان نظام سلطه رهنمون نکند و همانگونه که در نظامسازی الگویی موفق و متمایز ارائه کردیم، با چهرهای عبوس و در عین کارآمدی، بیخاصیتی نهادهای بینالمللی برای مستضعفین و جهان سوم را به اثبات رسانیم و راه زندگی شرافتمندانه و مستقل از آنان را به عنوان موج دوم الگوسازی انقلاب اسلامی طراحی کنیم.
ب) گزارش دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی:
تفحص در گزارش مذکور نشان میدهد که هیچ اتفاق جدیدی، انگیزه صدور آن نبوده است. در گزارش مذکور به هیچ پدیده و اتفاقی بعد از سال 2008 اشاره نشده است. لذا چرایی صدور آن بدون هرگونه اتفاق جدید نشان میدهد که اصل مسئله حلقهای از حلقههای چندگانهای است که استکبار برای رهایی از خفتهای پیدرپی در خاورمیانه عربی و وال استریت از یک سو و ناامیدی از حضور فتنهگران 1388 در بازگشت به قدرت، طراحی کرده است.
در گزارش مذکور به صورت ناخودآگاه بیش از بیست مرتبه از عبارت«گزارش یک کشور عضو» استفاده شده است که نشان میدهد که ماهیت این گزارش براساس جاسوسی است و روی دیگر این سکه، تسلط سیا و موساد بر آژانش را نشان میدهد.
گزارش مذکور آنقدر با عصبانیت و بدون انسجام تهیه شده است که در بند 49 آن به وجود یک محفظه پوششی انفجار بزرگ برای آزمایشات هیدرودینامیک در پارچین اشاره میکند و در بند بعدی آن(بند 50) با صراحت اعلام میدارد که آژانس از ایران خواسته این محل را بازدید کند و پس از موافقت ایران، دو بار از محل مذکور بازدید به عمل آمد اما هیچ چیز ملموسی کشف نگردید.
بنابراین نبود هرگونه سخن جدیدی در گزارش و استناد آن به سوابق قبل از 2008 نشان میدهد که اصل صدور گزارش بیشتر از محتوای آن باید مورد سئوال قرار گیرد.
ج) مطالبه دانشجویان:
پس از سالها تحمل رفت و آمد جاسوسان غرب در قالب بازرسان آژانس به ایران و پس از بازگشت سالها از نصب دوربینهای سیا در مراکز هستهای کشور و پس از دهها بار گزارش مکتوب مراجع رسمی کشور به مجامع بینالمللی، نه تنها نتیجهای حاصل نشد بلکه اذهان را به همان مسئلهای که در بدو این نوشتار آمده شد متمرکز میکند که مسئله هستهای بحثی فرعی و صرفاً انرژی است که در تقابل دو جهانبینی به کار گرفته میشود. بنابراین اگر از این منظر به مسئله بنگریم، اعتمادسازی یا عدم آن، پاسخ ایران به مطالبات آژانس یا عدم آن... هیچ تأثیر بر خوی درندگی استعمار نخواهد داشت.
استعمار با همان هیبت قدیم به سلطهگری فکر میکند و صرفاً پوستین جدیدی به نام حقوق بشر پوشیده است تا مطالبات خود را با هنجارهای بینالمللی انطباق دهد لذا مطالبه مشخص و صریح ما این است که زمان تجدیدنظر برای خروج از معاهده NPT فرا رسیده است.
توسعه فناوری کشور در سایه تفکر و تلاش جوانان مجاهد اکنون ما را از خدمات فنی آنان نیز بینیاز کرده است. روند فعلی به عزت اسلامی و ملی ما آسیب میرساند. لذا مصرانه خواستار تجدیدنظر در این روابط هستیم و بر مطالبه آن پای میفشاریم. نتیجه آن هرچه باشد از این سخن امام که میفرمود«مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست میخوریم و نابود میشویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی میکنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و خردسال حزبالله در جهان به اسارت گرفته میشود؟ بگذار دنیای پست مادیات با ما چنین کند ولی ما به وظیفه اسلامی خود عمل کنیم» بالاتر نخواهد بود.
براساس این گزارش، این نامه سرگشاده به امضای بسیج دانشجویی دانشگاههای صنعتی امیرکبیر، آزاد تهرانجنوب، امام صادق(ع)، تربیت معلم تهران، آزاد غرب، آزاد شمال، آزاد داندانپزشکی، آزاد داروسازی، الزهرا، آزاد مرکز، تهران و علومپزشکی تهران، تربیتمدرس، خواجه نصیرالدین طوسی، شهید بهشتی، شهید رجایی، علومپزشکی شهید بهشتی، علامهطباطبایی، آزاد علوم و تحقیقات تهران، آزاد علوم پزشکی، پیامنور تهران، شاهد بقیهالله(عج)، علوم بهزیستی، مذاهب اسلامی، علمی و کاربردی، خبر، مدرسه عالی شهید مطهری، علوم قضایی، علم و صنعت، امور اقتصادی، صنعت نفت، صدا و سیما، علم و فرهنگ، صنعتی شریف، انقلاب اسلامی، فنی شریعتی، روابط بینالملل، سوره، شهید شمسیپور، هنر، امام حسین(ع) و شهید عباسپور رسیده است.
جاهید محسنی: برادر سعد محسنی که در افغانستان متولد شده و اینک از مدیران گروه موبی است. او مسئولیت های دولتی ای نیز در افغانستان داشته است؛ مسئول هماهنگی دفتر جذب کمک های اهدا کنندگان به افغانستان، اولین انجمن توسعه و بودجه های توسعه ملی افغانستان. او به عنوان دبیرخانه کمیته هماهنگی اقتصادی کابینه و به عنوان یک مشاور وزیر نیز خدمت کرده است. او در سال 1980میلادی (1358) به استرالیا مهاجرت کرد و دارای مدرک کارشناسی بازرگانی و کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی است. وی زبان های دری، انگلیسی و ژاپنی را به خوبی صحبت می کند.
زید محسنی: برادر دیگر سعد که متولد سال 1969 میلاد است. وی مدیر بخش های فنی و حقوقی گروه موبی است. او یک وکیل و حقوقدان خبره است که سوابق کاری نظیر ریاست اداره بازرگانی موسسه حقوقی ملبورن استرالیا را در کارنامه دارد. زید دارای تجربه قابل توجه در قانون شرکت های بزرگ و تجاری و تهیه پیش نویس های قانونی است. او همچنین شریک عامل مؤسسه حقوقی افغانستان است که مشغول خدمات دهی به مشتریان، شرکت ها و دولت درمسائل تجاری و دعاوی حقوقی است.
وژمه محسنی: خواهر برادران محسنی است که اکنون مسئول استراتژی بازاریابی گروه موبی است. وی در زمینه بازاریابی ارشد شرکت بزرگ تکنولوژی تجاربی دارد. او در زمینه ارتباطات بازاریابی در هر دو زمینه بازار مصرف کننده و بازار کسب و کار به کسب و کار تخصص دارد.
حاج کمیل: حاج کمیل مستشار، مدیر هماهنگی و مشاور گروه موبی است که پیش از این چندین سال کاردار اقتصادی سفارت افغانستان در ایران بوده است.