سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاتوق جنگ نرم

ملاک و معیار آدم شدن

حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله) می فرمودند:«پنبه‏ای به یک گوش داخل کن تا آن‌چه را می‏شنوی، اندکی بماند و از گوش دیگر بیرون نرود». عیب ما همین است که سخن انبیا و معصومین(علیهم‌السلام) را نمی‏شنویم. اندکی باید دل داد، او خود دلبری خواهد کرد!
 


فقط باید روکنیم!

کتاب «الطریق الی الله» نوشته مرحوم شیخ حسین بحرانی ‏رحمه‌الله است. که به «سلوک عرفانی» ترجمه شده است. معمولاً به دوستانم سفارش می‏کنم آن‌را تهیه کنند. او می‏نویسد رسیدن به خدا بسیار آسان است چون خداوند، خود به ما نزدیک است؛ «َنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ؛ ما از رگ‏گردن به او نزدیکتریم»1. از جمله نکاتی که از این آیه شریفه می شود استفاده کرد این است که گویا آیه می فرماید: ارتباط ما با خدا این‌گونه است که اگر خدا در نقطه‏ای از روی زمین ایستاده باشد و من پشت او باشم، باید دور کره زمین راه بروم، تا به او برسم! و حال آن‌که اگر روی خود را برگردانم، خیلی آسان‏تر به او می‏رسم. گاه خود ما اعمال و کارها را سخت می‏کنیم!

امام سجاد (علیه‌السلام) می‏فرماید: تو از خلق خود پنهان نیستی، مگر این‌که اعمال خراب آن‌ها میان تو و آن‌ها فاصله ‏شود. یکی از آن اعمال همین است که اشتباه می‏رویم و دور کره زمین را می‏چرخیم، ولی روی خود را بر نمی‏گردانیم. «وجه‌اللهی که اولیا به آن رو می‏کنند، کجاست؟» هر طرف روکنیم، وجه اللّه همان طرف است. فقط باید روکنیم!

گمان می‏کنم کلید درمان رذائل همین است؛ اگر خدا را باور کنم، دیگر غیبت نمی‏کنم، تهمت نمی زنم، حسودی نمی‏کنم. مثلاً اگر دوستان تعریف می‏کنند که آقای فلانی مرد خیلی خوب و باسوادی است، فوراً می‏گوییم: «بله! اما موفق به نماز شب نیست!» این گفته یعنی: من موافقم؟! یا نه می‌خواهم او را زمین بزنم؛ چون فکر می‏کنم، بناست محبوب‏تر از من شود! اگر دنبال محبوبیت هستیم، باید دیگران را رها کنیم و دنبال کسی که محبوبیت را اعطا می‏کند، برویم.

اگر با این دیدگاه جلو رفتیم، خواهیم دید که ترسی از گذشته و آینده نداریم. راحت زندگی می‏کنیم، چون یکی هست که همه کاری از او برمی‏آید. فقط کافی است من اندکی ارتباط داشته باشم.

طریق بندگی

از آیت اللّه عراقی (رحمه‌الله) و اخیراً از جناب آیت اللّه سید عباس کاشانی (دامت برکاته) شنیدم که می‏فرمودند: با بزرگان، آیت اللّه بروجردی (رحمه‌الله) را از منزل تا مسجد اعظم تشییع کردیم. برای خاک‌سپاری. فقط علما و مراجع را راه دادند و جلوی راه را برای دیگران بسته بودند. من همراه علما به داخل رفتم.

فردی برای تلقین آقای بروجردی‏ (رحمه‌الله)، داخل قبر شد. بعد از چند لحظه بالا آمد و گفت: من نمی‏توانم! گفتند: چه شد؟ گفت: آقای بروجردی با من تکرار می‏کند؛ می‏ترسم! به فرد دیگری گفتند تلقین را بخواند، وقتی داخل شد سریع از قبر بیرون آمد و گفت: آقای بروجردی با من تکرار می‏کند. ما عادت کرده‏ایم مرده‏هایی که دفن می‏کنیم، باید مرده باشند! ولی آقای بروجردی زنده است. آقای عراقی ‏(رحمه‌الله) گفت: من تلقین را می‏گویم. داخل قبر شدم و گفتم.

گمان نکنیم، او الان در قبر «لا اله الا الله» می‏گوید، بلکه او عمری با این ذکر می‏زیست. ناگهانی نیست. وقتی روز عید غدیر، پسری آیه سجده‌دار خواند، آقای بروجردی‏ رحمه‌الله با لباس عید، به زمین افتاد و سجده کرد. بنده بود و بندگی را می‏دانست. باید بندگی کرد تا به انسان همه چیز را بدهند.

بسیار عجیب است، زمانی که من و شما را داخل قبر می‏گذارند، می‏گویند: «اسمع، افهم؛ بشنو و بفهم!» این گوش ما شنوا نیست. حضرت امام‏خمینی ‏(قدس‌سره) بارها در کتاب «چهل حدیث» به این مضمون می‏فرمایند: «ای برادر، این پنبه را از گوش خود بیرون کن، می‏خواهم دو کلمه حرف بزنم...» حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله) گونه دیگری می فرمودند:«پنبه‏ای به یک گوش داخل کن تا آن‌چه را می‏شنوی، اندکی بماند و از گوش دیگر بیرون نرود». عیب ما همین است که سخن انبیا و معصومین (علیهم‌السلام) را نمی‏شنویم. اندکی باید دل داد، او خود دلبری خواهد کرد!

به‌راستی می‏خواهیم به کجا برسیم؟ قصد کجا کرده‏ایم؟ پدری وصیت کرده بود: «پسرم اگر می‏خواهی قمارباز شوی، ایرادی ندارد ولی فقط با رئیس قماربازها، قمار کن!» وقتی آن پسر خواست قمار کند، رفت سراغ رئیس قماربازها. دید لباس مندرس و خانه کوچکی و... گفت: تو که رئیسی، این چه وضعی است؟ گفت: همه را باختم. آن پسر با خود گفت: کاری که به این جا ختم شود، دنبال نمی‏کنم.

ما استعداد رسیدن به انسان کامل را داریم. در همه ما استعداد خلیفه اللهی بالقوه وجود دارد. این استعداد در ائمه معصومین ‏علیهم السلام به فعلیّت رسیده است.

----------------------


ارسال شده در توسط روناک شعبانی