یادم می آید یک روز خوابیده بودم، دیدم کف پایم می خارد.
بلند شدم، دیدم محمد صورتش را به کف پایم می مالد.
خیلی ناراحت شدم، پایم را سریع کشیدم و با خشم گفتم:
این کارها چه معنی می دهد؟
گفت: مگر بهشت زیر پای مادرها نیست؟
دوست دارم چشمهایم نور بگیرد، نور بهشت...
*به نقل از مادر شهید محمد عبدی*