گرداب- با جریان شناسی گروهها و احزاب سیاسی که مسبب فتنه 88 بودند، با احزاب سیاسی مواجه می شویم که هر یک به سهم خود بخشی از ناآرامیهای پس از انتخابات را بوجود آوردند؛ ناآرامی هایی که پیش از انتخابات سناریوسازی شده بود.
میرحسین موسوی که دارای ابعاد شخصیتی ویژهای بود به عنوان یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری دهم، پس از 20 سال وارد عرصه سیاسی شد.
میرحسین تا پیش از این با هیچ کدام از این جریان ها همراه نبود و خود را به عنوان کاندیدای مستقل معرفی می کرد، اما این موضوع به مرور زمان رنگ باخت و با حمایتهای جریانهای سیاسی ضد نظام منشا ورود وی به عرصه انتخابات آشکار شد.
شواهدی نیز از ارتباطات او با حبیب الله پیمان در یک نهاد فرهنگی در سال های نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی در دست است که گویا زمینه ساز ورود وی به حزب جمهوری اسلامی می شود.
در همان روز انعکاس خبر استعفا در روزنامه جمهوری اسلامی، حضرت امام متنی را خطاب به موسوی نوشتند که البته در روز 16 شهریور منتشر شد.
ایشان در بخشی از این نامه عتاب آلود می فرمایند: «جناب آقای موسوی، نخست وزیر محترم، نامه استعفای شما باعث تعجب شد. حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید، لااقل من و یا مسئولان رده بالای نظام را در جریان می گذاشتید.در زمانی که مردم حزب الله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه می برند چه وقت گله و استعفا است؟»
همین امر فرصتی شد تا بسیاری از اصلاح طلبان و روشنفکران که پیش از این ابعاد شخصیت وی را شناخته بودند و با توجه به شکستهایی که تا پیش از این به سبب افشای چهره و عملکردشان در نزد مردم متحمل شده بودند بر روی میر حسین موسوی سرمایهگذاری کرده و با تبلیغات گسترده شخصیت جدیدی از وی برای جلب نظر افکار عمومی تداعی کنند.
موسوی که ابتدا با شعارهای انقلابی و پایبندی به انقلاب، راه امام و روحانیت تلاش فریبندهای را برای جلب نظر مردم و به ویژه وفاداران به انقلاب و نظام آغاز کرده بودبا علنی شدن حمایت سازمان مجاهدین انقلاب به عنوان تشکلی نامشروع دچار مشکل شد؛ این آغازی بود برای افشا شدن چهره واقعی میر حسین موسوی.
سازمان مجاهدین انقلاب یکی از احزاب نامشروعی است که پیش از انتخابات نیز با صدور بیانیه ای، با بحرانی خواندن فضای کشور، انتخابات ریاست جمهوری را به مثابه فرصتی مغتنم و راهکاری قانونی و مسالمت آمیز و در عین حال کم هزینه برای پایان دادن به نابسامانی کشور قلمداد کرد و موسوی را بهترین گزینه برای تغییر وضع موجود خواند.
در همین راستا بود که میرحسین در دانشگاه بابلسر در پاسخ به این سوال که جامعه مدرسین در بیانیه رسمی، سازمان مجاهدین را نامشروع دانسته، آیا شما مخالفید یا نه؟ پاسخ داد که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم قابل احترام است و در خصوص سازمان مجاهدین باید بگویم ضمن استقلال خودم، از حمایت سازمان مجاهدین استقبال می کنم؛ این در حالی بود که جامعه مدرسین پیش از این با بیانیه ای از سخنان موهن هاشم آقاجری، یکی از اعضای فعال این سازمان انتقاد، و مردم را از همکاری با آنها برحذر کرده بود.
از این زمان به بعد بود که میرحسین موسوی برای رسیدن به کرسی ریاست جمهوری از هر وسیلهای بهره جست وبرای جلب حمایت از گروههای مختلف حتی گروههای سکولار وابسته به سلطنت طلبان و بیگانگان نیز برای رسیدن به هدف خود استفاده کرد و هیچ گاه خط خود را از این گروه ها جدا نساخت.
بحرانی نشان دادن اوضاع کشور و آمدن میرحسین به عنوان یک ناجی برای نجات کشور سناریوی از پیش طراحی شدهای بود که از سوی گروهها و احزاب مختلف اصلاح طلب در جریان انتخابات و پس از آن اجرا شد.
وی همواره در سخنرانی های خود اوضاع کشور را نابسامان توصیف می کرد و بیان می داشت که به سبب احساس خطری که داشته به عنوان نامزد انتخاباتی خود را کاندیدا کرده است.
میرحسین در یکی از سخنرانیهایش در 13 اسفند 1387 در جمع دانشجویان در خصوص اوضاع کشور بیان داشت که: «در فضای دروغ، فساد، تباهی و بی عدالتی و در فضایی که افراد به این فکر هستند که هر روز سفره آنها کوچک نشود و زیر گامهای سنگین ظالمین خرد نشوند و در این فضای بی پناهی، طبیعی است آزادی از بین برود.»
موسوی در تبلیغات انتخاباتی همواره حرکت بر مدار قانون را یک ضرورت حتمی و گریزناپذیر عنوان، و از همین منظر دولت نهم را به طور گسترده به قانون گریزی متهم می کرد.
وی این مسئله را یکی از مهمترین دلایل حضورش در انتخابات عنوان کرده و بیان می داشت: «من معتقدم اجرای قانون هر چند در شکل صوری آن، قدم اول برای هر برنامه و سیاستگذاری درست و حفظ کرامت انسانی و حفظ منافع ملی است. وقتی قانون گریزی نه یک بار، بلکه به دفعات به رویه تبدیل شود باید درباره نظام احساس خطر کنیم.»
اما ملت ایران با مشاهده مواضع و رفتار وی و حامیانش در روزهای انتخابات و پس از آن کاملا به سیاست فریب و دروغگویی او در پایبندی به قانون پی برد.
در اثر آشوب های همین روز بود که چند تن از هموطنانمان کشته و زخمی شدند؛ خبرگزاری ها در این روز گزارش دادند که تعدادی از اغتشاشگران در حوالی خیابان آزادی به یک مهد کودک یورش برده اند و به ضرب گلوله مادر و دختری را که به آنجا پناه برده بودند، به شهادت رساندند.
در همین اوضاع و احوال بود که همسر میرحسین موسوی نیز در مصاحبه ای با شبکه ماهوارهای دولت انگلیس (بی. بی. سی) نظریه معروف داماد لرستان و عروس آذربایجان را مطرح کرد و بیان داشت که با توجه به اینکه مردم لرستان میرحسین موسوی را به عنوان داماد خود می دانند باید به طور تمام و کمال به وی رای دادند؛ بنابراین رای پایین میرحسین در این دو استان نشان دهنده تقلب در انتخابات است!
با این حال با ترغیب میرحسین تجمعات خیابانی ادامه یافت و این تجمعات بهترین پوشش برای فعالیت تروریستهای نفوذی بود تا با کشتار مردم به اهداف سیاسی بیگانگان و سرسپردگان کمک کنند.
راهپیمایی 30 خرداد نیز یکی دیگر از تجمعاتی بود که با بیانیه میرحسین و وعده شرکت کروبی و خاتمی در آن باعث ایجاد آشوب شد تا جایی که عدهای از آشوبگران به پایگاه بسیج حمله کردند و مسجدی را در خیابان آذربایجان به آتش کشیدند.
این آشوبها هشت ماه با بیانیههای مکرر میرحسین ادامه داشت و در طی این دوران بارها مقدسات و ارزشها زیر پا گذاشته شد تا اینکه در عاشورای همان سال عدهای از اوباش حرمت این روز را نیز نگه نداشتند و با حمله به عزاداران حسینی، آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده و با سوت و کف، در این روز نیز آشوب به پا کردند که با حضور به موقع مردم، عوامل فتنه پا به فرار گذاشتند و این غائله خاتمه یافت.
آشوب روز عاشورا زمینه حماسه و حضور گسترده ملت ایران در روز پس از این واقعه یعنی 9 دی ماه 1388 را به وجود آورد.
ملت ایران در طول تاریخ و به ویژه سال های پس از انقلاب اسلامی شاهد ظهور و افول شخصیت هایی بودند که چند صباحی با ملت و حرکت صحیح و انقلابی آن همراه شده اند، اما به دلیل ترجیح منافع فردی و گروهی بر منافع ملی و مردمی به حوزه ثروت و قدرت روی آورده و با تحمیل هزینه هایی به ملت و نظام به حاشیه رفته اند و یا با عناد و دشمنی با نظام و ملت ایران با دشمنان همراهی کرده اند.